جدول جو
جدول جو

معنی طاری شدن - جستجوی لغت در جدول جو

طاری شدن
آمدن از جایی که ندانند یا از جایی دور
تصویری از طاری شدن
تصویر طاری شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
روانیدن سچیدن روانشدن سرازیر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
((شُ دَ))
روان شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
Gush, Stream
دیکشنری فارسی به انگلیسی
хлынуть , течь
دیکشنری فارسی به روسی
литися , текти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
พุ่งออกมา , ไหล
دیکشنری فارسی به تایلندی
جاري , يتدفّق
دیکشنری فارسی به عربی
बहना , बहना
دیکشنری فارسی به هندی
להתפרץ , לזרום
دیکشنری فارسی به عبری
噴き出す , 流れる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
솟아나다 , 흐르다
دیکشنری فارسی به کره ای
ঝরে পড়া , প্রবাহিত হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
در شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
پاپی شدن در امری. اصرار ورزیدن، امریرا دنبال کردن تعقیب کردن، پاپی شدن کسی را. ایراد گرفتن بر او اذیت کردن وی ایذا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارز شدن
تصویر بارز شدن
پدیدار شدن، نمایان شدن، ظاهر شدن، آشکار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راضی شدن
تصویر راضی شدن
خرسند خواستن خرسند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپری شدن
تصویر سپری شدن
بسر رسیدن بپایان بردن تمام شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالی شدن
تصویر حالی شدن
تلقین کردن، فهمانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصاری شدن
تصویر حصاری شدن
تحصن
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون شدن فراجستن بیرون شدن بیرن رفتن (از خانه شهر و غیره)، ترک کردن (اداره موسسه و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دایر شدن
تصویر دایر شدن
بگردش انداختن (مدرسه را دایر کرد)، آباد کردن معمور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تیره شدنتار گردیدنتیره گشتن، یا تاریک شدن بخت. تیره بخت شدن سیاه بخت شدن، فرا رسیدن مرگ. یا تاریک شدن چشم. تیره و تار شدن چشم
فرهنگ لغت هوشیار